...در من چیزی کم بود و در این زندگانی هم چیزی کج بود.میان ما و زندگانی یک چیزی گنگ ماند.ما دیر آمدیم یا زود.هرچه بود به موقع نیامدیم.گذشت و بهتر که می گذرد...
کلیدر - محمود دولت آبادی
به من می گفت :
چشم های تو مرا به این روز انداخت !
این نگاهِ تو کارِ مرا به اینجا کشانده . تاب و تحمل نگاه های تو را نداشتم نمی دیدی که چشم بر زمین می دوختم ؟
به او گفتم :
در چشم های من دقیق تر نگاه کن !
جز تو هیچ چیزی در آن نیست ...
چشم هایش / بزرگ علوی