بی قرار

بی قرار

من نمی دانم زاده یک قانونم یا پدیده یک عشق
بی قرار

بی قرار

من نمی دانم زاده یک قانونم یا پدیده یک عشق

104

      با فرصت های که از دست رفتن و تغییرو تجربه ی متفاوت  که رنگ باختن چه باید کرد؟ سوالی که  جواب  ش برای همه یکسان و یه مدل نیست ولی مطمئنا اون دست فرصت ها که دفعه دوم ی ندارن و این نداشتن دوباره شو از اعماق قلب و وجودت حس میکنی و بهش اطمینان داری  برای  دلت  رخت اعزای میشه که قراره که تا لحظه  جان دادن بهش فک کنی و حتی زمان هم  شفای برای  این درد نشه و فقط به مرور زمان بتونی بجای هر روزه و هر لحظه فکردن به دفعات بلندتری برای یادآوری تبدیل کنی ولی همچنان با هر بار یاد آوری همون درد و هم حس  را خواهی داشت .

     من آدم های میشناسم که جدای از ظاهر متفاوتشون ، سوا از خنده و چهره های  دگرگونشون ، متفاوت از همه  پیش داوری و قضاوت های پشت سرشون  با این "درد" زندگی میکنن و با این درد میمیرن...میمیرن؟!!!!! و من  - سجاد- کودکی ریز نقش  مو قهو ای  ،آروم  و سر به زیر گذشته ای که شباهت چندانی از او در این مرد سی و اندی  ساله نیست ، از دریچه نگاه کودکانه دیروز سجاد به طوفان حوادثی نگاه میکنم  که بی آنکه متوجه شم  در دریای پر تلاطم  لحظه های طی شده  زندگی  منو به راه های کشونده  که با غفلت  "سر به زیرانه " و " احمقانه " اون تک روزنه های  "فرصت " رنگ باختن  و  به جاش "درد" کشنده  و نفس بر  " افسوس" را در این "وجود" باقی گذاشتن ...