نیازمندیم به یک نفر که تو باشی.که خودت باشی،خودت،با همان خیال هاو خواب های خوشت .
نیازمندیم به بازگشت سال ها،به عقب گرد تقویم ها،که یک کودکی،یک نوجوانی،از نو تکرار شود،بی کابوس و آرام،آرام.
نیازمندیم به عاشق بودنت، به شعرهای نوزده سالگی، به دیوانگی های کوچکی که این بارشکست نخواهد خورد.
نیازمندیم که دیگر دیر نباشد.
محسن حاتمی
پنجره را باز کن
و از این هوای مطبوع بارانی لذت ببر ...
خوشبختانه
باران ارث پدر هیچکس نیست
بعد این همه وقت ، گذشتن از خیابان ولیعصر تو یه روز بارانی پاییزی ، یه حس دلتنگی بیخودی برام به همراه داشت که هیجوره نمیشد ازش جا خالی داد.