بی قرار

بی قرار

من نمی دانم زاده یک قانونم یا پدیده یک عشق
بی قرار

بی قرار

من نمی دانم زاده یک قانونم یا پدیده یک عشق

126

       گاهی چقدر جالبِ که در ازدحام لحظه ها به خودت بیای و ببینی تو یک روز تعطیل ، در حالیکه هنوز روشنایی و زیبای روز از پنجره اتاق کارت  به داخل راه پیدا میکنه و اتاقی که همیشه پر از صدا و شلوغیه در غیاب همکارها به مکانی دنج و بکر تبدیل شده و روحت به دور از مشغله های کاری این حضور نابه هنگام  یه طراوت  دوست داشتنی داره و با خودت  و در این فضا تنهایی.

امروز و این لحظه یکی از اون تنهایی های دوست داشتنی منه ...

125


.
من اغلب برای تو داستان هایی گفته ام
درباره ی راهی که
مثل یک انسان بی هدف زندگیم را پیش بردم
منتظر روزی بودم
که دستت را در دستانم بگیرم و برایت شعر بخوانم
آنوقت ممکن است تو بگویی
بیا در کنارم دراز بکش و به من عشق بورز


ادامه مطلب ...

124


از کوتهی ماست که دیوار بلند است ... +  صائب

     باور من اینکه با تمام منطق ی که برای بهانه های محیطی و خانوادگی و ... برای محقق نشدن  خواسته و آرزوهام دارم، باز تحقق نیافتن "آرزوها"ی دوست داشتنیم دلیلی جز "خودم" نیست .از تغییر خسته ام ولی راه حل مطمئنا همین خواهد بود ...