بی قرار

بی قرار

من نمی دانم زاده یک قانونم یا پدیده یک عشق
بی قرار

بی قرار

من نمی دانم زاده یک قانونم یا پدیده یک عشق

190


خاطره چیز خوبیه ، اگر مجبور نباشی با گذشته بجنگی ...

                                                                                  Before Sunset

155

"شاید زندگی آن جشنی نباشد که تو آرزویش را داشتی، اما حالا که به آن دعوت شده‌ای، تا می‌توانی زیبا برقص."    چاپلین

   واقعیت آفرینش من بیشتر در دایره جنگیدن برای آرزوهام میچرخه تا رقصیدن و این سرنوشت ، داستان تمام سال های زندگی منه! اما تو همین سالها با لذت ی همراه با حسرت به مشاهده ادمهای پرداختم که  در دوران های این زندگی پر تلاطم هم باز سعی در تغییر اوضاع با چیزی جز جنگ داشتن .انگار از دنیای به دور از دنیای من اومدن و بر قائده ای متفاوت از آنچه من برای خودم تصویب کردم،استوارن .اینها ،انسانهای بودن که به سهمی بیشتر از غنایم یک جنگ اعتقاد داشتن و برای آرزوهاشون سخت ترین نبرد ّ انتخاب کردن و به حق در این زندگی که اونچیزی نشد که بهش امید داشتیم لااقل مسیر معنا دارتری طی کردن و حتی در خرابه رویا و آرزوها عاشقانه ترین عاشقانه ها را رقصیدن ...

99

سکوت شبانه - سوریه


"می روم. اما بدانید تمام تلاشم را کردم تا بمانم..."

دیوار نوشته یک سوری, پیش از ترک حمص