بی قرار

بی قرار

من نمی دانم زاده یک قانونم یا پدیده یک عشق
بی قرار

بی قرار

من نمی دانم زاده یک قانونم یا پدیده یک عشق

267

‏ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار ...


فریدون مشیری


high hopes-pink floyd-1994


196

بزرگ تر که شدم فهمیدم رسیدن بهار و زمستون در اصل به حال آدم ها ربط داره که میتونه سخت ترین زمستونا را برات بهاری و سبزه کنه و همینطور بر عکس .حالا در این اپیدمی دهه سی زندگیم که به طرز غریبی با اپیدمی این روزای جامعه مثل کلافی سر در گم گره خورده ، زمانهای پیش میاد که شب زنده داری در کنار رفیقی که دفتر کارش "پاتوق" این شب بیداری شده  ، گذران لحظه های توامان با کار و خوش گذرونی ّ تجربه میکنی که نقش بهاری زیبا میزنه به زمستون این اپیدمی ..!
براتون  شادی ممتد و طولانی آرزو میکنم...


Richard Marx : Right Here Waiting 1989

102

یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم 

رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی


                                  تو این روزهای بهاری که لحظه ها در حجوم حادثه های زندگی به مرگ سریع محکومن . من سجاد ، در قامت  " مرد " ی تنها  و ناشناخته در حال  سواری بر شعار "هر چه بادا باد" مشغولم و با تمام وجود جز قلبم  به این سبک زندگی گرفتار! اما قلبم هرازگاهی که از انجماد و زندان مغزم  با پیدا کردن شاید ساده و کوچکترین چیزا ،رهی برای فرار پیدا میکنه زنگی بزرگ به صدا در میاره  که دردش تمام وجودمو در بر میگیره  و این درد جز " غم" ی محزون نیست .

گاهی این "غم"  تنها از مواجه شدن  با پاک شدن یه شماره از لیست کانتکت های تلگرام تٍ .شماره ای که برای دوستی  فهیم بوده که الان "دوست"ی نیست  و به ظن همین  ، تنها خوشی شماره اش در لیست کانتکت ها  هم رنگ باخته و یاد درد  اور و " غم "انگیز دوست  فهیم و- به دل نشسته- پیشین مانند آواری است که بر دلت خراب شده ....