بزرگ تر که شدم فهمیدم رسیدن بهار و زمستون در اصل به حال آدم ها ربط داره که میتونه سخت ترین زمستونا را برات بهاری و سبزه کنه و همینطور بر عکس .حالا در این اپیدمی دهه سی زندگیم که به طرز غریبی با اپیدمی این روزای جامعه مثل کلافی سر در گم گره خورده ، زمانهای پیش میاد که شب زنده داری در کنار رفیقی که دفتر کارش "پاتوق" این شب بیداری شده ، گذران لحظه های توامان با کار و خوش گذرونی ّ تجربه میکنی که نقش بهاری زیبا میزنه به زمستون این اپیدمی ..!
براتون شادی ممتد و طولانی آرزو میکنم...
Richard Marx : Right Here Waiting 1989
الهی ،همیشه روزها چون بهار باشه واستون و حس وحال بهاری همراهتون:)
کاملا درسته بستگی به خودمون داره که بهاری را بهارتر کنیم یا اینکه بهارمون زمستونی باشه.
وقتی دل مشغولی ونگرانی آینده سراغم میاد به خودم میگم ،خدا قبل از من به آینده آگاه و در آینده حضور داره، پس نگرانی رو به کل فراموش کن.
خدا همیشه درخدایی کردن بی همتاس.
نگرانی از آینده رو زندگی میکنیم
نگرانی ...جلوی اتفاقای بد رو نمیگیره
فقط جلوی لذت بردن از چیزای خوب زندگی رو میگیره!
سخته اما میشه آینده رو توذهن ترسیم کرد که رنگی از نگرانی نداشته باشه!
قدرت تصویر ذهنی ،معجزه آسا و بینظیره.
اره کاش بتونیم به همه چیز همون اندازه که باید فرصت "پیدایش" بدیم .
یکی از ارزوهام اینه که با دوستم پاتوق شبانه داشته باشیم یا این اجازه رو داشتیم که گاهی شب پیش همدیگه بمونیم
ادم پیش رفیقش باشه زمستونش بهار میشه دیگه
رفیقی که حق رفاقت رو بجا بیاره رفیق نیست فرشته است