بر فراز آسمان ها - فصل پنجم -آبان96
ای قلّه!
ما خواب های تو را می بینیم
آیا تو نیز ما را
یا خواب های ما را می بینی؟
رضا براهنی
اواخر دهه هشتاد بود که یکی توییت کرد" نه پسرم، خواهرتو ما ازشون خواستیم، ولی در مورد تو تصمیم با خود لک لکا بود..." جمله به ظاهر طنز و البته به روایت با تجربه ها یک یادآوری معترضه اما رو به اضمحلال ...و برای من یه تکرار بی پایان مثل مسابقه دوی که به نوار پایان نمیرسی یعنی قرار نیست که برسی
قائده به اینِ که خیلی حرف ها و توصیه ها در زمان مطرح شدنش چندان در حرف شنوی و یا تاثیر پذیرفتن مان کار ساز نیست تا اینکه چرخ گرد روزگار ،سرنوشت رو جوری حرکت بده تا اون حرف یا هرچیزی که هست رو زندگی کنی و یا به عبارتی بهش برسی و اینجاست که تمام اون کلمات بخشی از تعریفت از زندگین ...!
بنابراین یادی می کنم از این جمله سمفونی مردگان-عباس معروفی که امروز تصادفی دوباره خوندم و خنده غریبی رو به لبم نشوند : " حضورش برایم اهمیتی نداشت ، اما غیبتش خیلی آزار دهنده بود . "