“Don't cry because it's over, smile because it happened.”
- Dr. Seuss
غربت من در "حال" و عطشم برای "گذشته" داستان دلتنگی ست .نه اینکه نپذیرفتن "فقدان" از دست رفته ها ورای باور و اعتقادم به جریان زندگی باشه اما طمع گس و دوست داشتنی که چشیده شده و اونچیزی که جز "خاطره " هاست سخت دلتنگ کننده ست.
چند روزی که گذشت بی اراده و به ظاهر بر خلاف خواستم (به خاطر تاثیری که می پذیرم) در حال چرخ در وبلاگ نویس های دوره 84 به بعد بودم دوره ای که خودم شروع کردم و جرقه خاطره هام شروع شد .ولی به روز نبودن،حذف شدن وبلاگها نارحت کننده بود و انصافا "درد" داشت .اونچیزیکه که به عصر طلایی وبلاگستان فارسی ضربه زد به غیر از تغییرات درونیات خود نویسنده ، پیدایش "گودر" دوست داشتنی و فیلتر شدن وردپرس و بلاگ اسپات و اختلالات بلاگفا بود و بعدها که شبکه های اجتماعی رونق بیشتری گرفت در واقع شیپور اتمام دوره ای بود که تنها میشه در خاطرات پیدایش کرد .با این وجود دوباره نوشتن یکی از اون وبلاگ نویس های قدیمی و بعد اون دیدن ادامه دادن یکی دیگه از اون قدیمی ها در این سالها در این بازار داغ نامیدی ،روزنه ای از نوری بود که ظاهرا من تنها نیستم و هنوز آدمای هستن که این عصر جدید رو به مبارزه بطلبند...
(George michael-Careless whisper(Nostalgic
I feel so unsure
احساس دودلی دارم
as I take your hand and lead you to the dance floor
درحالیکه دستت را گرفته و به سمت سکوی رقص هدایتت میکنم
as the music dies
وقتی موسیقی پایان مییابد
something in your eyes
چیزی در چشمانت
calls to mind a silver screenand all it’s sad goodbyes
پردهی سینما و تمام بدرودهای غمناک آن را یادآوری میکند
I’m never gonna dance again
نمیخواهم دوباره برقصم
guilty feet have got no rhythm
پاهای گنهکار ریتمی ندارند
though it’s easy to pretend
گرچه وانمود کردن آسان است
I know you’re not a fool
میدانم که تو احمق نیستی
I should have known better than to cheat a friend
باید به چیزی بهتر از گول زدن یک دوست
and waste a chance that I’d been given
و از دست دادن شانسی که به من داده شده بود فکر میکردم
so I’m never gonna dance again
پس نمیخواهم دوباره برقصم
the way I danced with you
آن گونه که با تو رقصیدم
time can never mendthe careless whisper of a good friend
زمان هیچگاه نمیتواندنجوای بیاحساس دوست خوب را ترمیم کند
to the heart and mindignorance is kind
برای قلب و ذهن بی توجهی مهربانی است
there’s no comfort in the truth
راحتیای در حقیقت وجود ندارد
pain is all you’ll find
درد تنها چیزی است که یافت می شود
I’m never gonna dance again
دیگر نمیخواهم دوباره برقصم
guilty feet have got no rhythm
پاهای گنهکار ریتمی ندارند
though it’s easy to pretend
گرچه وانمود کردن آسان است
I know you’re not a fool
میدانم که تو احمق نیستی
I should have known better than to cheat a friend
باید به چیزی بهتر از گول زدن یک دوست
and waste a chance that I’d been given
و از دست دادن شانسی که به من داده شده بود فکر میکردم
so I’m never gonna dance again
پس نمیخواهم دوباره برقصم
the way I danced with you
آن گونه که با تو رقصیدم
tonight the music seems so loud
امشب موسیقی بسیار بلند به نظر میرسد
I wish that we could lose this crowd
کاش میشد از دست این جمعیت رهایی یابیم
maybe it’s better this way
شاید اینگونه بهتر باشد
we’d hurt each other with the things we want to say
چون ممکن است با چیزهایی که میخواهیم به یکدیگر بگوییم، یکدیگر را آزار دهیم
we could have been so good together
میتوانستیم با یکدیگر خیلی خوب باشیم
we could have lived this dance forever
میتوانستیم این رقص را تا ابد ادامه دهیم
but now who’s gonna dance with me
اما حالا چه کسی می خواهد با من برقصد
please stay
لطفاً بمان
I’m never gonna dance again
نمیخواهم دوباره برقصم
guilty feet have got no rhythm
پاهای گنهکار ریتمی ندارند
though it’s easy to pretend
گرچه وانمود کردن آسان است
I know you’re not a fool
میدانم که تو احمق نیستی
I should have known better than to cheat a friend
باید به چیزی بهتر از گول زدن یک دوست
and waste a chance that I’d been given
و از دست دادن شانسی که به من داده شده بود فکر میکردم
so I’m never gonna dance again
پس نمیخواهم دوباره برقصم
the way I danced with you
آن گونه که با تو رقصیدم
(now that you’re gone)
حالا که تو رفتهای
now that you’re gone
حالا که تو رفتهای
(now that you’re gone)
حالا که تو رفتهای
what I did’s so wrong
کاری که من کردم خیلی بد بود
so wrong
خیلی بد
that you had to leave me alone
که مجبور بودی (شدی) من را تنها بگذاری
..............................................................................................
نوستالژی :
آنه
تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت
وقتی روشنی چشم هایت
در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود.
با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکی ات
از تنهایی معصومانه دست هایت…
آیا میدانی که در هجوم درد ها و غم هایت
و در گیر و دار ملال آور دوران زندگیات
حقیقت زلالی دریاچه نقره ای نهفته بود…؟
آنه
اکنون آمده ام تا دست هایت را به پنجه طلایی خورشید دوستی بسپاری
در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی
و اینک آن شکفتن و سبز شدن
در انتظار توست… در انتظار توست….
امیدوارم لذت ببرید...
من از سال ۹۰ وب نویسی را شروع کردم و تواوج مشکل بلاگفا تمام مطالبمم حذف شد ،درنهایت این نکته قانعم کرد که درسته مطالب پاکشده اما گذشته تو ذهن من همچنان هست.
موسیقی هم چون همیشه ،گوش نواز
گذشته، جای خوبی برای بازدید کردن است،
اما جای خوبی برای ماندن نیست…!
"گذشته، جای خوبی برای بازدید کردن است،
اما جای خوبی برای ماندن نیست…!"
اینو بارها به خودم میگم و تکرار میکنم ولی امان از دل و ذهن زبون نفهم
الهی
شاید اینطور بشه قانعش کرد دل و احساس رو
به روزهایی که از دست داد فکر نکنه و
به این فکر کنه که چه روزهایی رو نباید از دست بده.
الهی حال دلتون خوش باشه:)
چه روزهایی رو نباید از دست بده.
چه روزهایی رو نباید از دست بده.
چه روزهایی رو نباید از دست بده.