اگر همنشینی چون خود نیافتی، همچون کرگدن، تنها سفر کن. "بودا"
قرار نیست رو حرف جناب بودا ، حرف بیارم ولی عارضم که سالهاست " تنها " اینهو یه "نتراشیده و نخراشیده" در حال سفر که نه (!) ولی در حال زنده مانی ام و یه ته مانده نفسی هست که استشمام میکنم ولی هر وقت به این" نتراشیده و نخراشیده" ی تنها فک میکنم ذهنم بیشتر درگیر جناب خر میرفت یا میره تا کرگدن . البته شایان ذکر خواهد بود از طرف بسی از رفقا ، اقوام و آشنایان چند سالی ست ملغب به "زرنگ" ، "دم به تله نداده" و"بی درد" شده ام که به کل در تقابل با جناب خر ما و کرگدن شماست . با این حال اونچیزی که از شرح و حال تجردی این روزای من با دلار ده هزار تومانی و حقوق چندر غازی پیداست احساس درد عمیق در قسمت تهتانی و فشردگی سختی در قلب ماست که با این نوع زنده مانی من، بسان همان ضرب المثل معروف است که در آن رٌل اصلی با جناب خر است .
پ.ن 1: خواهش میکنم ضرب المثل اشاره شده از من پرسیده نشود.
پ.ن 2: یادم هست روزی جناب پدر بزرگ عزیزتر از جان و مرحومم با شنیدن اسم جناب خر و تمثیل اون به زندگانی خود منو صدا کرد و با خواندن شعر"مناظره با خر یا همان گفتم که بیا خری رها کن " مرا بزرگوارانه مورد نوازش و توبیخ قرار داد ولی من همچنان همان هستم که بودم .
به نظرم تنهایی وقتی خوبه که تو قلب و ذهنت یاد یه نفر خاصی باشه. اون تنهایی خیلی لذت بخش میشه.
و فکر میکنم بحث ازدواج و زیر یا سقف زندگی کردن یه سیاره دیگه با عشق و دوستیه بی توقعه.
ورژن تنهایی ادمها هر چند متنوع میتونه باشه ولی شاخه های یکسانی داره و تنهایی توصیف وصف نشدنی داره که میتونه تسلی بخش باشه