بی قرار

بی قرار

من نمی دانم زاده یک قانونم یا پدیده یک عشق
بی قرار

بی قرار

من نمی دانم زاده یک قانونم یا پدیده یک عشق

51

+به کمال عجز گفتم که به لب رسید جانم

ز غرور ناز گفتی که مگر هنوز هستی


فروغی بسطامی

نظرات 2 + ارسال نظر
معصوم یکشنبه 25 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 09:43 ق.ظ

دوست من چطوره

[ بدون نام ] یکشنبه 16 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 06:38 ب.ظ

ببخشید شما با خودتون قهرید بعدبا ما قهرید؟
یا با خودتون احیانا قهرید؟
یا نه کلا از ما خوشتون نمیاد ؟
اصلا می خوای من حرف نزنم ؟
می خوای خفه خون بگیرم؟
می خوای بمیرم؟

نمی تونم ،‌می فهمی ؟ نمی تونم!

دوستی هم دوستیهای قدیم همون بهروز و ناصر و فردین

اسمم نمی نویسم بهتره ناشناس بمونم،‌بهتره ناشناس بمیرم.

از دوستیهای بهروز و ناصر و فردین چیزی که مونده رفاقتهای پفکی و یکی درمیونمون ه.
حالا چرا قهر
چرا خوش نیومدن؟
اسمتو که نگفتی ولی از من سلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد