بی قرار

بی قرار

من نمی دانم زاده یک قانونم یا پدیده یک عشق
بی قرار

بی قرار

من نمی دانم زاده یک قانونم یا پدیده یک عشق

259



قصه پر طمطراق دوست داشتن های آتشین در سرزمینی که قلعه رویاها در آن سقوط کرده بود.روایت غریبانه ی از زیبایی فراموش شده ای بود که در بهترین حالت اسیر هجمه های نمایشی ابتذال وار عشق های پر حرارت  در سرزمین تاریکی بود و می رفت که به تباهی کشیده شود که ناگاه از دورترین  جاها و از بی مقدمه ترین لحظه ها در نگاه و آوای زیبای ساده ترین دختر و پسر شهر جوانه زد و با زیبای لبخند دخترک و اشتیاق دختر در چشمان پسر  میل به جاودانگی زد .


بعد نوشت : روایت میکنم پس هستم