هرتا مولر گفته : "آدمها گاهی اوقات گریه میکنند،نه به خاطر اینکه ضعیف هستند.بلکه به این خاطر که برای مدت طولانی قوی بوده اند !" گریه ای که در تنهای خواهد بود .گریه ی که نه از سر ضعف ،بلکه برای تسکینی برای تمام خراش هایه که به روح آدم وارد شده اما از "دیگرون" پنهان شده ،خراش های که هر کدوم نشان از تراژدی ایستادگی در برابر رویدادهای بوده که حتی تصور "مقاومت" هم براش قابل تصور نبوده اما جز "قوی" بودن چاره ای نبوده و این "ناچاری" از تو انسان قوی تر با خراش های در روح ت ساخته که بعدها و دورترها از هر لحظه و مکان،درست در زمان قدم زدن در زیر روشنایی چراغ ها در کوچه ی خلوت و تاریک یا در هنگام اولین قدم به خانه خلوت و سوت و کور و یا در آرامش ابشار قطره ها در زیر دوش ... بغض ی ترکیده میشه و تجسم صورت آدم قوی رنگ میبازه و این پذیرایی برای پاداش قوی بودن خواهد بود .اما گریه هر چقدر طولانی و هر چند عمیق پایان خواهد گرفت و "قوی" بودن ادامه خواهد داشت چون به قول مرد شبگرد اهنگ هتل کالیفرنیا " "آرام باش" قراره از ما پذیرایی بشه هر وقت که خواستی می توانی حساب کنیاما هرگز نمی توانی اینجا را تر ک کنی "