این جمله قصار گونه ایلهان برک چقدر درسته که میگه " یک انسان اگر بخواهد حتی با صدایش هم می تواند در آغوشت بگیرد ".مثلا خود" من "در غروبی دلگیر که غرق در یکی از بی شمار آشوب های زندگی به خود می پیچم و از استیصال این "حال" هم آغوش سخت و تنگ ترین لحظه هام اما تنها شنیدن صدای "یک نفر" مثل کاری که دگزامتازون با درد میکنه همه اون "حالُ" رنگ می بازونه و به وجدم میاره و از فاصله ی دور و از پشت این سیم های سخت مخابرات در حالیکه به آغوش م گرفته ،ذهن و روحمُ به نوازش می گیره و تحمل این غروب رو راحت تر میکنه ...
و بعد ترها که به آدم پشت تلفن فکر می کنم میبینم این "یک نفر" نه معشوقه است و نه پارتنر ی پایبند به ظن "قانون" در شناسنامه ،تنها "یک دوست" که سالهاست از آخرین باری که دیدمش گذشته و این دوستی حاصل آلوده نبودن" مالنا اسکوردیای"* تنها و زیبا در هوس" رناتو آموروسو" شیفته در لحظه "نیاز" است .کمکی که ابتدا او را از مخمصه ای سخت نجات داده و حالا و در دورترین روزها از اون لحظه ها از پشت سیم های سخت مخابرات مرا ...!
* اسامی از فیلم Malèna
Empyrium - Where At Night The Wood Grouse Plays
بعد نوشت : موسیقی این آهنگ فقط "شفا" میدهد !!
چقدر خوبن این آدم هایی که عجیب آروم میکنن حتی با صدا واز راه دور
حال دلتون همیشه خووش و آسمون دلتون همیشه آفتابی
اره از دار دنیا تنها صداست که مونده !
ممنون از لطف شما
درست فرمودن جناب ایلهان. واقعا بعضی دوستان آرام میکنن همه ی لحظات سخت زندگی رو.
و من چقدر از دیدن فیلم مالنا ناراحت و منزجر شدم! بعد تمام شدن فیلم جز حس بد و نفرت از انسانها چیزی عایدم نشد با دیدن این فیلم.
اون موقع جامعه ایتالیا ، دقیقا الآنه ایرانه!
ایتالیا بود. درسته؟
بله سیسیل ایتالیا .از این دست فیلم ها میتونم پیشنهاد بی شرمانه -مرثیه ای بر رویا-بی وفایی هم بهتون توصیه کنم
یکی دیگه از فیلمهای منزجر کننده و البته تاثیر گذار که دیدم کوری بود.
چقدر حالم بد شد بعد دیدنش.
و چه سخته آگاه و بینا باشی میان انبوهی از انسانهای نا آگاه و نابینا و باید زجر عظیمی متحمل بشی.
اگه این فیلم اقتباسی از کتاب کوری ژوزه ساراماگو باشه .با داستان فیم اشنام.کتابشو خوندم .داستانی که با واقعیت همخونی داره!
ممنون از پیشنهاد فیلم.
آره فیلم کوری بر اساس همون کتاب ساخته شده.
راستی فیلم a short film about love را دیدم. دوستش نداشتم!!
چرا اون پسر خودکشی کرد؟ یعنی دنیاش پاک بود و فهمید عشق تو ذهنش با واقعیت بسیار متفاوته؟؟
متفاوت دیدن فیلمها خوبیش اینه ذهن رو جهت دهی نمیکنه و اجازه میده تو هر زمینه ای فکر کنه و ارتباطات منطقی بینش بوجود بیاره.
مثلا من از فیلم های ژانر وحشت و خشونت خیلی بدم میاد ولی چندین فیلم در این زمینه دیدم که حتی جایزه اسکار برده بودن. اگرچه حالمو بد کرد ولی ذهنم بازتر شد و از حالت تک بعدی دراومد.
بالاخره هر سکانسی که فیلم برداری میشه میخواد حرفی بزنه برخلاف خیلی از فیلمهای ایرانی که فیلم زردن و حرفی برای گفتن ندارن.
سه گانه "a short film about" معمولا جز خوباس .ولی خب لزوما سلیقه ها یکسان و یکی نیست .تاثیری که بعضی از این فیلم ها برام داشتن از خیلی از واقعیت های زندگی حقیقیم بیشتر بوده و به ظن داشتن یه پسرخاله سینمایی خیلی از خوبای سینما رو دیدم که یکی از معدود خوشانسی های زندگیمه!!