بی قرار

بی قرار

من نمی دانم زاده یک قانونم یا پدیده یک عشق
بی قرار

بی قرار

من نمی دانم زاده یک قانونم یا پدیده یک عشق

179


 بیا آن شمع رخ تو لگنی نیست بیا /وان نقش تو از آب منی نیست بیا /در خشم مکن تو خویشتن را پنهان/ کان حسن تو پنهان شدنی نیست     مولوی
   باید تجربه کرد ،تجربه های که سالها بعد جز خاطره های فراموش ناممکن خواهند بودو یادآوریش لحظه ای "لبخند" به لب می نشاند.هفت ،هشت ساله بودم  و بسان بچه های اون روزگار  "غرور "در کنار حیا و نجابت  حلقه متصل کودکی ام بود و با همبازی و همسایه بچگی سر چیزی که خاطرم نیست قهر بودم .روزهای بعد مدرسه که موعد بازی های بچگی مون بود در این "قهر" اجباری به "سختی" میگذشت و این غرور خنده دار و دوست داشتنی و البته لعنتی مانع این رفع کدورت بود.
تازه از مدرسه اومده بودم .و  رخت مدرسه هنوز تو تنم زار میزد.داغ این "فراق" اذیتم میکرد.دلم دوستم میخواست .غرور و دلخوری همچنان جولان میداد و من در این گیر و دار بودم که صدای مادرم  بود که منو به کسی که جلوی در منتظرم هست فرا خوند.دوستم بود.از من بهتر بود و جلوی "در" کاغذی دستم داد و سریع رفت بی اونکه کلام ی به زبون آورده باشه .تو کاغذ به رسم الخط کودکانه ای سطری بیشتر نبود و مضمون "کاش به تو دلبسته شدن این همه اندوه نداشت " بود ...

نظرات 3 + ارسال نظر
بهامین یکشنبه 8 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 09:51 ق.ظ

دنیایِ کودکی خیلی خاص وقشنگ بود.
خیلی اوقات ،موقع قهر میگفتیم قهر قهر تا روز قیامت.... و خیلی زود قیامت میشد و آشتی بودیم.

+غرور برای پیش قدم شدن و آشتی با کسی که واست مهمه ،بی معنا میشه.

دنیای دوست داشتنی کودکی

ن یکشنبه 8 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 05:20 ب.ظ

فراق

تصحیح شد.سپاس

سارا یکشنبه 8 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 11:42 ب.ظ

بچگیام با دوست صمیمیم دعوام شد و یکماهی قهر بودیم من از ته دل دوسش داشتم. یروز براش نامه نوشتم ازش خواستم که همه چیزو فراموش کنه و دوباره دوست بشیم:) الان با کسی دعوام بشه غرورم اجازه نمیده برای اشتی پیشقدم بشم. یاد اون روزا بخیر..

یاد باد ان روزگاران یاد باد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد