بی قرار

بی قرار

من نمی دانم زاده یک قانونم یا پدیده یک عشق
بی قرار

بی قرار

من نمی دانم زاده یک قانونم یا پدیده یک عشق

87

ما شعله‌ی شوق تو به صد حیله نشاندیم
دامن مزن این آتش پوشیده‌ی ما را....

#وحشی_بافقی


تو دوره ای که اوج خنده مصداق بارز تمارض ه و لحظه در سرازیزی تکرار رو به فناست ، گپ چند دقیقه ای و تلفنی با کسی که زندگیش تصور جهنم در پهنای دنیاست،ولی  هر دفعه صحبت کردن باهاش گل لبخند باشه به احساست  باید گفت این فرصت در این دوره کسادی واقعا که کیمیاست   ....

نظرات 1 + ارسال نظر
فروغ چهارشنبه 29 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 09:18 ق.ظ http://mahtab26

پیامت برای من " نوشتنت ناتمام ماند" این جمله را مدام تکرار می کنی برای من . کاش کمی هم از دلتنگی می گفتی .. ، کاش کمی اضافه تر حرف می زدی . دوست قدیمی...

واقعیت اینکه سکوت شبانه اول برای من تازه کار دومین تلاش برای شخصی سازی احساس در فضای مجازی بود که یافتن رفقای مجازی از جمله شما یاداور لحظه های گفتمان های دو طرفی ایه که جز خاطرات خوش گذشته ولی فراموش نشده است و ساختمان این لحظه ها وبلاگ های بود که خیلی ساده و از روی میل شخصی نوشته میشد .پس ننوشتن به هر دلیلی که بود در واقع یه جور جدایی تلقی میشد و اون عبارت " نوشتنت ناتمام ماند" برای من اشاره به همین داره در هر صورت ، روزگار پرگار خودشو در نقطه "ساکن" چرخونده و روزها گذشته ولی همین گپ چند خطی خودش در این وانفسای تلخمرگی زندگیم شیرینه،ـ دوست قدیمی ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد