بی قرار

بی قرار

من نمی دانم زاده یک قانونم یا پدیده یک عشق
بی قرار

بی قرار

من نمی دانم زاده یک قانونم یا پدیده یک عشق

67

خاموشی به هم ریخته ای بود  اتاق تصورات ذهن خسته من . عجب جنب جوشی وصف ناپذیر لحظه ای و لحظه ای طغیان سکوتی مرگبار .پنجره ای که نبود و نوری که می دمید .آرامشی رنگ می باخت در روشنایی مدافع همیشگی .عجب  تحملی از تحمل دردی با تاوان فراموشی . فراموشی ، جنب جوش و آرامش  چه جمع در تضادی در اتاقک بی پنجره خسته تصورات ذهنم.

نظرات 1 + ارسال نظر
معصومه جمعه 15 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 12:42 ق.ظ http://escape1981.blogsky.com

چه قدر این نوشته برای من ملموس ....نمی دونی چه قدر و نمی دونی چه سخته دایم در تلاش برای درک موقعیت حال

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد