بی قرار

بی قرار

من نمی دانم زاده یک قانونم یا پدیده یک عشق
بی قرار

بی قرار

من نمی دانم زاده یک قانونم یا پدیده یک عشق

247

   |+|دوستی ها رنگ باخته اند رفیق ...دلت را بردار و برو به جایی که هنوز ماهی های قرمز حرمت دارند و کسی تنک دل کسی را نمی شکند ...من که سال هاست تنک دلم ترک بر داشته ...و دیگر این ماهی قرمز بی قرار، نفس های آخر را می زند ... .

   حالا سنگ بر داشتی که چه ؟ ...تو هم بزن ...اگر هنوز جایی برای شکستن میابی بزن ...اما آنچنان بزن که این ماهی قرمز هم جان دهد ...دیگر تاب تماشای جان دادنش را ندارم ...در این خشکسالی محبت و عشق ،امیدی به جان دوباره اش نیست .نه دستی که به آبی برساندش و نه راهی که به دریایش ...وقتی که تقدیر حکم شکستن می دهد  که راه گریزی نیست ...بزن رفیق ...سنگ آخر را تو بزن ... بشکن ...که به دست دوست جان دادن هم عالمی دارد . آنچنان بشکن ...که این ماهی قرمز بی تاب ، رویای دریا را هم از سر بیرون کند ...بشکن و بنشین به تماشای آخرین نفس های دلم ... حیف که این دست ها سنگی بود  نه  پلی به دریا ...  .

   اگر هنوز جایی برای شکستن در تنک دلم یافته ای ارزانی دستان تو ...بشکن...سنگ آخر  را تو بزن ...  .

Metallica_turn the page