ق رار به پذیرش اختیار و یا اجبار برای این زندگی باشه مطمئنا اگه خودکشی نبود ، در فهم من جز "اجبار" چیز دیگه ای چرخ های زنگ زده و زوار در رفته ش ، زندگی رو عقب جلو نمی بره .
اینکه بدبختی های زندگی تو احتمالا از بدبختی های خیلی از زندگی های دیگه کمتره فقط یه تقلای نامید کننده برای دادن یه امید واهیه که فراموش کنی ساز این زندگی تقریبا همیشه برات ناکوک بوده و اصولا منشا تمام رفتارهای تو "اجبار"ی که این زندگی تو رو بهش واداشته و اینکه اختیار این داری که رفتار متفاوتی برای یه رویداد داشته باشی مثل این می مونه که دست راست (برای دست راست ها) قطع شده باشه و خوش بین باشی چرا که هنوز برات یه دست باقی مونده !
حالا اگه رنج این درد بیشتر از توان شونه هات باشه مطمئنا اتفاقات بعدی بدتر و بعد اون باز بدتر!
خب راه حل چیه؟!
اینکه " مجبوری "ادامه بدی !
تحمل کنی تا شاید اونقدر بدبخت نباشی که با وجود مقاومت تو ، باز اون بدترها برات پیش نیاد که حالا "شاید" پیش نیاد شایدم نه!
تنها چیزی که این چرخه پر حزن واندوهِ "اجبار" به ادامه دادن رو بهم میزنه فقط " خودکشیه که میتونه حداقل این ملالت رو از این هستی به هستی دیگه منتقل کنه که باز شاید تو این جا به جای هستی قرعه شانس ها عوض بشه و زندگی جدید جور دیگه ای از آب در بیاد .
پ.ن : می بینی هیوا ! بعضی وقتها خندیدن به حماقت های زندگی ت هم دیگه جواب نمی ده .مثل وقتی که اون" امید " موجود در سه جمله اخر نوشته هات می بینی و با خودت میگی " هی دل بیچاره من "
به قول شاعر:
جبر از اغاز جهان مسئله تلخی بود/ اختیار امد و مجبور به مجبور شدند
به زندگی بدون مشکل امید نداشته باش، چنین چیزی وجود نداره، در عوض قدرت خودت رو باور کن و مطمئن باش از پسِ هر سختی ای برمیای
سلام وقتتون بخیر به نظرم باید از زندگی لذت برد و توی لحظه زندگی کرد راستی دوست گرامی در صورت امکان مارو در بخش پیوندهای وبلاگتون لینک بفرمایید با عنوان رزرو هتل در تهران به همراه لینکی در بخش آدرس وبسایت درج شده و از طریق ایمیل به بنده اطلاع بدید عنوان و لینک خود را ارسال کنید که لینک وبلاگ شما هم در سایت ما قرار بگیره.موفق و موید باشید.
اکی
سلام. سال نو مبارک.
نمیدونم اینجا خونده میشه یا نه. امیدوارم شاد و سلامت باشی.
عالی بود.
عالی،کاملا موافقم.