از اوضاع حقیر خواسته باشید با همان کثافت و بی تکلیفی قدیم می گذرد با این فرق که چند ساعت هم به بیکاری اداری اضافه شده است. بیخود و بیجهت روزها را به شب می رسانیم و شکر قادر بی همتا را به جا می آوریم. فصلها و سالها می آیند و می روند و اگرچه ما با آنها کاری نداریم مثل اینست که آنها با ما خیلی کارها دارند!
صادق هدایت / از میان نامه هایی به نورائی
نور به قبر صادق از خدا بی خبر ( بیان بی بی قصه های مجید) بباره که اوضاع ما رو با بهترین بیان نشون داده یا که به قول سعید که میگفت : این روزا جوری شده که صبح که از خونه میزنی بیرون شنبه ست و شب که بر میگردی پنجشنبه و مادر در جواب گفته بود اینکه خوبه که متوجه گذشت روزا و شب ها نبود و سعید با خنده ای تلخ که داغی این فاصله ایه که روحمون میخوره و جسم هامونو نشانه دار میکنه را نشون میداد ،سکوت کرده بود ، شنبه هامون پنجشنبه میشه بدون اینکه مزه نگاه گیرا و لبخند شیرین و یا نوازش لحظه ای که خاطره شه را با خودش به یغما میبره و جمعه ای که دیگه خیلی وقت که نیست ...