یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی
تو این روزهای بهاری که لحظه ها در حجوم حادثه های زندگی به مرگ سریع محکومن . من سجاد ، در قامت " مرد " ی تنها و ناشناخته در حال سواری بر شعار "هر چه بادا باد" مشغولم و با تمام وجود جز قلبم به این سبک زندگی گرفتار! اما قلبم هرازگاهی که از انجماد و زندان مغزم با پیدا کردن شاید ساده و کوچکترین چیزا ،رهی برای فرار پیدا میکنه زنگی بزرگ به صدا در میاره که دردش تمام وجودمو در بر میگیره و این درد جز " غم" ی محزون نیست .
گاهی این "غم" تنها از مواجه شدن با پاک شدن یه شماره از لیست کانتکت های تلگرام تٍ .شماره ای که برای دوستی فهیم بوده که الان "دوست"ی نیست و به ظن همین ، تنها خوشی شماره اش در لیست کانتکت ها هم رنگ باخته و یاد درد اور و " غم "انگیز دوست فهیم و- به دل نشسته- پیشین مانند آواری است که بر دلت خراب شده ....