ک ورتاسار میگفت از بین تمامی احساساتی که داریم ، تنها چیزی که واقعا متعلق به ما نیست ، امید است . امید متعلق به زندگی است ، این خود زندگی ست که از خود دفاع میکند .
ی ه جایی وسطهای زندگی، میرسی به اون دردی که رضا قاسمی میگه:
«دردی هست که هرکسی نمیشناسدش: اینکه از فرط برخورداری هیچ دیداری در تو آتشی برنیانگیزد و در ابتدای هر دیدار، انتهایش را مثل کفِ دست ببینی. آنوقت میگردی پی کسی که نیست، یا اگر باشد آسان به چشم نمیآید، یا اگر آمد، مال تو نخواهد بود. آن وقت است که متوجه میشوی دیگر جوان نیستی و خیلی چیزها هست که نداری.»