بی قرار

بی قرار

من نمی دانم زاده یک قانونم یا پدیده یک عشق
بی قرار

بی قرار

من نمی دانم زاده یک قانونم یا پدیده یک عشق

13

بیا آخرین شاهکارت را ببین مجسمه ای با چشمانی باز خیره به دور دست شاید شرق ، شاید غرب

مبهوت  یک شکست
مغلوب  یک اتفاق
مصلوب یک عشق
مفعول  یک تاوان
خرده هایش را دارد باد می برد و او فقط خاطراتش را بغل گرفته بیا آخرین شاهکارت را ببین.......مجسمه ای به نام " من"
شاعر

5

نبرد برای این‌که خودت باشی
در دنیایی که روز و شب
بیش‌ترین تلاشش را می‌کند
تا از تو یک آدم دیگر بسازد
بزرگ‌ترین نبردی‌ست
که می‌توانی در آن شرکت کنی؛
مبارزه‌ای که هرگز نباید کنارش بگذاری
*
ای. ای. کامینگز

6

و شاید سال ھا بعد بی تفاوت از کنار ھم بگذریم،و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود...


شاعر