بی قرار

بی قرار

من نمی دانم زاده یک قانونم یا پدیده یک عشق
بی قرار

بی قرار

من نمی دانم زاده یک قانونم یا پدیده یک عشق

146

در کتاب "تهوع" نوشته ی "ژان پل سارتر"  چنین آمده که: 


       " اینجا چه می کنم؟ چرا خودم را قاطی بحثی درباره ی انسان دوستی کردم؟ چرا این مردم این جا هستند؟ چرا غذا می خورند؟ راست است که آن ها نمی دانند وجود دارند. دلم می خواهد پا شوم بروم، بروم به جایی که در آن به راستی در جای خودم باشم، جایی که با آن جور دربیایم... اما جای من هیچ کجا نیست؛ من زیادی هستم"(برداشته شده از نوشته پوریا روشنی در معرفی کتاب لافکادیو: شیری که جواب گلوله را با گلوله داد )

این روایتی از "لافکادیو" بودن شخصیت داستان والبته روایتی از لافکادیو بودن منه .امروز فهمیدم به امثال منی که با هیچ  گروه و دسته بندی "کامل" جور نیستیم یا اینکه نمیتونیم قرار بگیریم میگن  "لافکادیو" . ای خدااااا چرا در سنین نوجوانی نباید با این کتاب آشنا بشم چرا نباید هدیه گرفته باشمش چرا نباید خونده باشمش .دلم تیر میکشه از کارها و تجربه نکردن های چیزهای زیادی ولی امروز یکی از مهمترین هاشو پیدا کردم و چقدر غمگینم ...