
+اخیرا زیاد به این مسئله فکر میکنم که چقدر در بروز اتفاقات زندگی ام با تفکرات، تخیلات، تصورات و عقایدم موثر بوده ام؟ اخیرا زیاد سر در گم میشوم که من در اینجا واقع شده ام یا خود را در اینجا واقع کرده ام؟
اخیرا نمیدانم اتفاقات به حکم اتفاق می افتند یا به سبب اینکه من زمانی در گذشته ترسیمشان کرده ام؟
اخیرا فکر میکنم ما مانند یک پازل هستیم چرا که اگر خود را هزار بار هم تکه تکه کنیم و دوباره بچینیم، باز هم همین میشویم، همین همیشگی!
اخیرا فکر میکنم هر طور که بچینیم کنار هم این حروف الفبا را جز "این زندگی" معنی دیگری نمیدهند!
اخیرا بیش از زمان دیگری گیج و مبهوتم و بیش از هر زمان دیگری مرعوب آینده ایی که که بخواهد نتیجه و حاصل این سال ها و ماه های اخیر باشد!
اخیرا فکر میکنم که گویا تنها کسی که در زندگی ما نقشی ندارد خود ما هستیم! مگر نه آنکه فلسفه وجودی ما بر روی این سیاره خاکی دور افتاده زندگی به اختیار و انتخاب است؟ پس چرا فلسفه وجودی ما زیر سوال رفته؟ پس چرا از ما سلب اختیار شده؟ پس چرا این زندگی هم تصمیمی بخواهد برای ما میگیرد؟ البته بی اختیار بی اختیار هم نیستیم، مثلا میتوانیم تصمیم بگیریم امروز کدام لباس را بپوشیم!
براستی ما زمان را زندگی میکنیم یا زمان ما را؟
اصلا ما در راه درست قرار داریم؟ اگر جواب مثبت است پس چرا مدام در زمین فرو میرویم؟
آه که چقدر از نظم کسل کننده و ظالمانه این دنیا خسته ام.
ذهن من دیروز را دیده، امروز را رنجیده و از فردا ترسیده
و وقتی مرز میان دیروز، امروز و فردا گم شود
دیگر چه تفاوتی دارد که امروز چند شنبه چندمین روز از چندمین ماه چندمین سال است
چیزی که مهم است این است که باد به کدام سمت می وزد
این همه سرگردانی از طاقت ما بیرون است
اخیر تمام فکرم این شده که این نظم را به هر قیمتی به اندازه یک نفر به هم بزنم.
میان پرواز تا پرتاب تفاوت از زمین تا آسمان است، پرواز که کنی، آنجا میرسی که خودت می خواهی، پرتابت که کنند، آنجا می روی که آنان می خواهند
پس پرواز را بیاموز!!
موفقیت... قبل از آنکه تقدیر تو باشه،وابسته به تصمیم تو
حقیقت موفقیت همون "پروازیه" که ازش صحبت کردی که منم جز حرف شما تجویز دیگه ای براش ندارم اما واقعیت سرنوشت تلاطم اتفاقاتیه که شاید حقیقت موفقیت رو هم در خودش به نا کجا آباد زندگی بکشونه!شاید!!
واقعا این جایی که ما هستیم تقدیر ماست یا تقصیر ما ؟!
من ادمیم که همیشه میگم تقصیر ماست ولی برای جبری که واسطه تقدیر گریبان منو گرفته هم جوابی ندارم..
این از من
"این زندگی" شاید چیزی حاصل برآیند تصمیم و فکر ما و سرنوشت و تقدیر باشه.
من به شخصه همونقدر که به انتخاب و تصمیمی گیری آدم ها معتقدم به سرنوشت هم معتقدم.باورش دارم!
شاید میشد بهتر از حال حاضر باشیم. شاید هم با قول شما مثل یه پازلیم که دوباره و دوباره هم متولد بشیم همینی میشیم که هستیم!نمیدونم.. موضوع عجیبیه..
در واقع میان حقیقت و واقعیت در رفت و امدیم اینکه چیزی جز حقیقت تاثیر انتخاب/تصمیمات ی که میگیرم بر "این زندگی" تاثیر نداره واین که واقعیت ی بنام سرنوشت یا تقدیر وجود داره که با وجود تموم اون انتخاب/تصمیم ها باز حاصل کار منزلگاه دیگه ایه!!!