“Happiness is a perfume you cannot pour on others without getting some on yourself.”
Ralph Waldo Emerson―
نمیخوام بی جنبه بازی در بیارم ولی انصافا فقط حسش ! چه خوب میشد در جولان گاه زندگی، بتونیم خوشبختی رو این چنین ساده ولی عمیق درک کنیم .
“Take responsibility of your own happiness, never put it in other people’s hands.”
Roy T. Bennett, The Light in the Heart―
باید اعتراف کنم سرجمع سالهای مدرسه چندان بهم خوش نگذشت .در واقع ساعت های مدرسه (به غیراز مسیر برگشت به خونه) همیشه توش استرس و فشار و ناراحتی های جور واجور موج میزد با این حال بدون انکار فشار و استرس امتحانّ ، سوال و کنتاک با همکلاسی ها که همیشه تو هر سال من یکی از بزرگاشو داشتم حالا که بهش فک میکنم میبینم خیلی شیرین و خوش تر از اینا میشد گذروندش اگه با درک بهتری از فاصله "شجاعت تا حماقت " - شجاعت بیشتری در خارج زدن از مسیری که بهمون دیکته میشد و ما اجبارا برای فرار از ترکش تنبیه ها و سرکوفت ها ی معمول بهش تن میدادیم، وجود داشت فقط باید کمی شجاع تر بودم و البته خلاق تر در خلق لحظه ها .
حالا هم تو این روزگار عجیب و غریب مملکت که نای نفس کشیدن هم با دلار 15.400 تومانی از دست میره و تمام برنامه ها و آرزوها که هیچ ، فرصت یه زندگی عادی رو هم داره غصب میکنه و برای ممانعت ازش،کاری هم از دستم ساخته نیست. دوباره همون استرس و فشار و نارحتی موج میزنه پس باید به فکر خلق لحظه های خوش تری برای خودم با کمی خلاقیت و کم ی شجاعت بیشتر باشم تا دوباره اجازه ندم این مسیر پر از یاس و نامیدی دوباره بهم دیکته بشه.
فعلا برای شروع چند روزی هست که در کنار فیلم و سریال دیدن های همیشگی شروع به انجام یکی از دلخوشی های قدیمی کردم و سراغ خوندن رمان "تسوکوروتازاکی بی رنگ و سال های زیارت او" اثر هاروکی موراکامی کردم.فعلا بیشتر از این امکاناتی در اختیار ندارم یا چیزی به ذهنم نمیاد ...