بی قرار

بی قرار

من نمی دانم زاده یک قانونم یا پدیده یک عشق
بی قرار

بی قرار

من نمی دانم زاده یک قانونم یا پدیده یک عشق

203

““The future is uncertain but the end is always near.” 

― jim morrison

Instagram photo by @nicola.j.photography

از "برتراند راسل" میپرسن:  "چرا یه آدم متعصب میترسه نسبت به اعتقاداتش شک کنه؟"  برتراند راسل جواب میده:  "چون همیشه با خودش فکر میکنه چجوری میتونم به تاول های کف پام بگم تموم  مسیری رو که اومدم اشتباه بوده؟"  حالا قسمت طنز ماجرا زمانیکه این آدم میتونه به طرز خارق العاده ای میزان تاوان این اشتباهات رو محاسبه کنه و حتی درک درستی از این تاوان داشته باشه ولی فرصتی برای "تغییر " نداشته باشه  و یا این مسیر اشتباه تمام اونچیزی باشه که بعد سالها  "خود" واقعی ش و دنیای که میشناخته رو ساخته و در واقع حالا برای "تغییر" همه اینا کمی دیر شده باشه...
حالا تو این روزا متعصبانه در حال کشتن "زمان " هستم .به طرز غریبی و به دور از تمایل واقعی درونی در حال مبارزه با تمام چیزای هستم که دوسشون دارم.کوه،رفقا، کتابا، فیلم و سریال ها و البته ورزش که یکی یکی در حال باخت به تصمیم ی هستن که گرفتم و حالا با تاوانی که قبل از هر چیز در درون خودم احساس میکنم یه جورای در حال کنار اومدنم ولو اینکه میدونم ته ش چه باخت بزرگی خواهد بود...
خنده ام گرفته از این همه وارونگی زندگی که در چنین اوضاع قاراشمیشی فرصت ها و اعتماد ها و دوستی ها  یه جورایی سرازیر شدن سمتم و من در حال جاخالی دادن ...ای تف به این روزگار که امادست تمام چیزی که مدتها دنبالش بودی و بهش دست نیافتی رو دقیقا زمانی در مسیرت قرار بده که خسته و داغون تر از اونی هستی که بتونی واکنشی بهشون داشته باشی. 
در هر حال همیشه میلنگه یه جای زندگیم .الهی من بمیرم برای زندگیم ...!

197

می کوشم غم هایم را غرق کنم... اما بی شرف ها یاد گرفته اند شنا کنند..!

196

بزرگ تر که شدم فهمیدم رسیدن بهار و زمستون در اصل به حال آدم ها ربط داره که میتونه سخت ترین زمستونا را برات بهاری و سبزه کنه و همینطور بر عکس .حالا در این اپیدمی دهه سی زندگیم که به طرز غریبی با اپیدمی این روزای جامعه مثل کلافی سر در گم گره خورده ، زمانهای پیش میاد که شب زنده داری در کنار رفیقی که دفتر کارش "پاتوق" این شب بیداری شده  ، گذران لحظه های توامان با کار و خوش گذرونی ّ تجربه میکنی که نقش بهاری زیبا میزنه به زمستون این اپیدمی ..!
براتون  شادی ممتد و طولانی آرزو میکنم...


Richard Marx : Right Here Waiting 1989